بندهای عمر رفته ام
دردیست بلند کشیده ازعمق فرو رفته تا اوج ...
نگاه تو کوتاه !
و بال من خسته ! پای من شکسته ...
راستی به کدامین مرهم به تو دل بسته ام ؟
من که سالهاست در کفن بی احساسی تو
پیچیده ام بندهای عمر رفته ام را ...
نظر یادتون نره
دردیست بلند کشیده ازعمق فرو رفته تا اوج ...
نگاه تو کوتاه !
و بال من خسته ! پای من شکسته ...
راستی به کدامین مرهم به تو دل بسته ام ؟
من که سالهاست در کفن بی احساسی تو
پیچیده ام بندهای عمر رفته ام را ...
نظر یادتون نره
محـــکم تر از آنم که برای تنــها نــبودنم
آنچه که اســـمش را غــرور گذاشته ام!
برایت بــه زمیـــن بکوبــم...
احـســاس من قیمتــی دارد
که هرکس ارزش آن را ندارد...
نظر یادتون نره
من و تو از همان روز اول
محکوم به از دست دادن بودیم !
تو، همان یک ذره احساست را …
و من…
تمام زندگی ام را !
نظر یادتون نره